زنبور میخواست با بادكنك بازی كنه، اما بادكنك تركید و زنبور ترسید... .
بادكنك سرخ تپل رفت و نشست تو باغ گل زنبور زرد و وزوزی گفت:چه قشنگ و قرمزی! رفت و نشست رو بادكنك گفت تو گلی یا شاپرك؟ چه رنگارنگ و خوشگلی خیلی زرنگ و زبلی! میخوام باهات بازی كنم ...