عموی من یه جانبازه. من خیلی دوستش دارم و این شعر رو براش میخونم.
میروم پیش عموجان باز هم همراه بابا مینشیند بر لب او خندهای با دیدن ما خاطره میگوید او باز یا نفسهایی كه تنگ است این نفستنگی برایش هدیهی دوران جنگ است از زمان جبهه و جنگ عكسها ...