«هدی» همراه پدربزرگش اومده بازارِ محلهی «باصفا» كه «عزیزجون» رو میبینه. عزیزجون از اینكه هدی رو توی این بازار تنها میبینن، تعجب میكنن. اما هدی میگه تنها نیست و برای خرید هدیهای كه بهخاطر نماز خوندش هست، به اینجا اومدن... .
كودكان با شنیدن این داستان یاد میگیرن كه وقتی میخوان همدیگه رو صدا كنن یا راجع به هم حرف بزنن، از لقبهای زشت و صفتهایی كه قشنگ نیستن، استفاده نكنن. در این قسمت از برنامهی «یك آیه، یك قصه» عزیزجون ...