«احسان» توی حیاط خونهی بابابزرگ همراه برادرش بازی میكرد كه یكی از همسایهها براشون انار آورد. احسان انارها رو برای مامانبزرگ كه مشغول پختن آش بود، برد. مامانبزرگ از احسان پرسید كه كدوم همسایه این انارها رو براشون آورده ... .
این داستان با زبانی ساده و روان به كودكان یاد میده كه با مشاهدهی نشانهها و نعمتهای خداوند، مدام به یاد آفریدگار مهربونمون بیفتند و شكرگزار باشند. در این قسمت از برنامهی «یك آیه، یك قصه» عزیزجون ...