در یك روز بهاری كه حیوانات مشغول كار و فعالیت بودند، شاپرك كوچولو دلش میخواست كاری انجام بده و كاری یاد بگیره.
شاپرك كوچولو پیش كفشدوزك رفت و كفش دوختن را یاد گرفت و سعی كرد. برای حیوانات كفش بدوزند. آنها تصمیم گرفتند برای هزار پا كفش بدوزند اما چون كفش های هزار پا زیاد بود، گلبرگ ها تموم شد. داستان"شاپرك ...