مریم كوچولو با مشاهده عبادت های مادر و پدرش در ماه رمضان و با دیدن سفره های افطاری و سحری خیلی دوست داشت كه روزه بگیرد.
مریم از مادرش خواست كه به او اجازه بدهد كه روزه بگیرد. مادر وقت سحری مریم را بیدار می كرد و به او اجازه داد كه روزه كله گنجشكی بگیرد. مریم در این روزها حسابی به مادرش كمك می كرد. بالاخره ماه رمضان ...