در شب عید كریسمس، كه هوا بسیار سرد و آرام بود، الاغ پیری به دنبال جایی گرم برای استراحت می گشت. در راه با سگی دوست شد و با او درد و دل كرد. الاغ از بی مهریِ صاحبِ قبلی اش، برای سگ تعریف كرد. اما دلش برای خاطراتش تنگ شده بود...
این داستان با زبانی ساده و روان درباره ی مهربانی كردن به یكدیگر اشاره دارد و داستانی شیرین از شب كریسمس را بازگو می كند.