آقا ناصر كشاورز، یه شاعره. اون برای خودش یه شعر نوشته. آقا ناصر میگه: شعر هم مثل كشاورزیه. اول شاعر بذرش رو پیدا میكنه، بعد اون رو میكاره و بهش میرسه تا میوه بده، یعنی بشه یه شعر قشنگ. همین شعری كه میشنوید.
كی بود، كی بود؟ شاعر بود اسمش آقا ناصر بود دیدم مداد به دسته پشت میزش نشسته یه شعر توی سرش داشت خوشحال شد و ورش داشت كارش كشاورزی بود عجب كشاورزی بود!