چتر من شكسته. ولی براش شعر میخونم.
یكی بود یكی نبود زیر گنبد كبود چتری بود شكسته بود تنهایی گوشهی حیاط نشسته بود دستهش هم شكسته بود كج و كوله وا میشد فنرش از چادرش جدا میشد ادامه دارد... .