شب بود و همه مردم در خواب بودند. ماه آسمان به ستاره ها گفت همه چشم هایتان را ببندید تا یك قصه خوب از خورشید خانوم برایتان بگویم.
ستاره كوچولو اما خوابش نمی برد. بیدار ماند و منتظر شد تا خورشید را ببیند. ماه به ستاره كوچولو گفت كه با خیال راحت بخواب و من از ابر زیبا خواهش می كنم كه فردا به خورشید خانوم بگوید كه تو آرزو داری ...