كرم خاكی كوچكی بود به نام بوبو. كرم خاكی داستان ما یك دوست خیلی خوب داشت.
گل آفتابگردان، دوست خوب بوبو بود. آنها هر دو خورشید را خیلی دوست داشتند و هر وقت خورشید توی آسمان بود هر دو آفتاب می گرفتند. یك روز كه كرم خاكی خواب بود قطره ایی آب روی سرش ریخت و به هوای اینكه ...