مینو كوچولو یه دختر خوب و مودب بود و گل ها رو خیلی دوست داشت و هرروز به گل ها آب می داد.
یك روز بهاری از صبح تا بعد از ظهر باران بارید و عصر كه مینو برای دیدن گل ها رفت دید كه چند تا كرم كوچولو كنار باغچه افتادند. مینو ترسید كه كرم ها توی باغچه بروند و گل ها رو گاز بگیرند. اما مادرفایده ...