آقا خروسه بیلچه اش را برداشت زمین را شخم زد و از خانم مرغه خواست تا بذر سبزی ها را بیاورد. او هم بذرها را توی زمین كاشت.
جوجه طلا هم آمد و به پدرش كمك كرد. آقاخروسه قسمتی از زمین را به دست جوجه طلا داد تا مراقب زمین كشاورزی اش باشد. جوجه طلا همیشه مواظب زمینش بود. یك روز كه جوجه طلا داشت نگهبانی می داد كلاغه از راه ...