مرد بازرگان تصمیم گرفت تا همه افراد فقیر را به جشن بزرگش دعوت كند.
در زمانهای قدیم در شهری كوچك مرد بازرگانی زندگی می كرد. او از مال دنیا چیزی كم نداشت و بسیار ثروتمند بود، روزی خدمتكارش را صدا زد و به او گفت كه به همه مردم بگوید كه قصد دارد میهمانی بزرگی برپا كند. ...