جرج، عنكبوت كوچولو، از آدم ها می ترسید.
عنكبوت كوچولو در تختش خوابید اما خواب بدی دید. جرج همیشه خیالبافی می كرد. او آدم ها را دوست نداشت. از آنها می ترسید. هر جا كه می رفت فكر می كرد آدم ها آنجا هستند و می خواهند او را اذیت كنند. او ...