مریم كوچولو خیلی قصه دوست داشت، مخصوصا قصه های مادر بزرگ، مامان و بابا رو...
مریم كوچولو، هر وقت كه می خواست بخوابه دوست داشت یه قصه بشنوه. مادربزرگ یك شب به مریم كوچولو گفت كه می خواد براش یه قصه رنگی بگه و مریم خوشحال كنار مادر بزرگش نشست. داستان"قصه رنگی"با اجرای خانم ...