دریك دشت بزرگ حیوانات و پرنده های زیادی زندگی می كردند. و یك روستا كنار دشت بود.
یك روز مادر مریم كوچولو یك سفره بزرگ انداخت و دو تا كله قند گذاشت وسط سفره و شروع كرد به شكستن قند،مادربزرگ قندها را به حبه های كوچك وكوچك خرد می كرد اما... این برنامه در فصل زمستان تهیه و تولید ...