موقع واكسن زدن بچه ها شده است. اما كیتی از واكسن می ترسد.
پدر، مادر و برادر كیتی دارند صبحانه می خورند. ولی هر چه دنبال كیتی می گردند او را پیدا نمی كنند. پدر منوجه می شود كه كیتی زیر میز قایم شده تا كسی او را نبیند. پدر به كیتی می گوید كه امروز صبحانه ...