درخت سپیداری در كنار خیابانی زندگی می كرد. برگهای درخت سپیدار كم كم قرار بود كه به خواب زمستانی بروند و برگ ها در حال تغییر رنگ بودند.
اما برگی بود كه برگ آیینه نام داشت دلش نمی خواست رنگش زرد بشود و سوار بر باد روی زمین بیفتد. درخت سپیدار هر روز برگ های زیادی را از دست می داد. اما برگ آیینه قصد نداشت به بقیه دوستانش ملحق بشود. ...