سال های سال بود كه گیره ی لباس به صاحبش خدمت كرده بود.
باد می خواست لباس نارگل را با خودش ببرد اما گیره ی لباس اجازه نمی داد. باد می خواست پیراهن نارگل را ببرد و بپوشد. چون او پیراهن گل گلی دوست داشت. باد هر چه تلاش كرد نتوانست پیراهن را از دست گیره ...