خانم كانگرو یك روز خاله كفشدوزك و آقا موشه رو دید كه داشتند برای مسافرت آماده می شدند.
خاله كفشدوزك و آقا موشه می خواستند به طرف دیگر تپه بروند و كلی اسباب و اثاثیه با خودشان برداشتند. خانم كانگرو اصرار داشت كه تا تپه چند دقیق بیشتر نیست. اما خاله كفشدوزك و آقا موشه اصرار داشتند كه ...