ننه بزرگ یه خونه داشت نقلی و تمیز، یه طرف باغچه بود یه طرف حوض، و خونه قشنگی داشت.
نوه ننه بزرگ، برای تابستان پیش مادربزرگش آمده بود. سوگلی خیلی به مادر بزرگ كمك می كرد. ننه بزرگ هم شبها برای سوگلی قصه می گفت. ننه بزرگ رای پختن نون به خانه همسایه رفت . سوگلی توی خونه تنها ماند. ...