یك شب پیشی داشت دنبال غذا می گشت كه صدای گریه ای از سطل آشغال آمد.
توی سطل آشغال پر از میوه های بود كه یه گاز زده شده بودند و انداخته شده بودند توی سطل زباله. گلابی برای پیشی گفت كه از مهمونی تولد پسر كوچولو كه دیشب بوده به سطل زباله آمده اند و مهمان ها میوه ها ...