در یك جنگل بزرگ، یك كرم ابریشم كوچولو زندگی می كرد.
او همیشه خوشحال و خندان بود و هر روز تپل و تپل تر می شد. یك روز كه كرم ابریشم از خواب بیدار شد احساس كرد كه حالش خوب نیست. سنجاقك كه دوست كرم بود خیلی زود خبر مریض شدن كرم ابریشم را به همه ی ...