ترانه با گویش محلی شیرازی و بی كلام همین قطعه
زدست دیده و دل هر دو فریاد كه هر چه دیده بینه دل كنه یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد فصل بهاره سفر رفته دل بیقراره دو زلفونت بود تار ربابم چه می خواهی از این حال ...