تصنیف سه گاه
ای دل شكایتها مكن تا نشنود دلدار من ای دل نمیترسی مگر از یارب بسیار من یادت نمیآید كه او می كرد روزی گفت گو می گفت بس دیگر مكن اندیشه گلزار من ای دل مرو در خون من در اشك چون جیحون من نشنیدهای ...