تصنیف افشاری
از خویش میرویم و بیابان ما تویی آغاز ما تو هستی و پایان ما تویی بی پرده می درخشی و بی پرده نیستی پیدای ما تو هستی و پنهان ما تویی ما جنگل نهان شده در جان هسته ایم فریاد می زنیم كه باران ما تویی ...