«علیاكبر» و «هاجر» همراه پدربزرگشان به «قدمگاه» بینراهی آمدهاند تا به پدربزرگشان كه بانی مجلس عزاداری در آنجاست كمك كنند. آنها از این كه پدربزرگ هر شب بعد از مراسم به كلبهی نزدیك قدمگاه میرود و در آنجا استراحت میكند، تعجب میكنند....
«گُلعلی» پیرمردی است كه هرسال، 10 شب محرم به «قدمگاه» میآید و چراغ آنجا را روشن نگه میدارد و عزاداری میكند. اما در آن سال، گلعلی، به علت كهولت سن و ناتوانی و سردی هوا قادر نیست كه نذر خودش را ...