«آقای بلنك» سالخورده بهتنهایی در اتاقی به سر میبرد كه نمیداند آنجا كجاست و چرا در آن مكان قرار دارد. پیرمرد چیز زیادی از گذشتهاش به خاطر نمیآورد، اما كمكم سرنخهایی دربارهی موقعیت و گذشتهاش بهدست میآورد.
او با افسر سابق پلیس، زنی سالخورده به نام «آنا»، پزشكش «فار» و زنی به نام «سوفی» دیدار میكند. آقای بلنك متوجه میشود كه در گذشته، این افراد و خیلیهای دیگر را به مأموریتهایی فرستاده كه اغلب سخت ...