مرثیه ی عاشورایی
قصه ی هجران مگو بابا كه می میرم ز هجرانت وقت رفتن شد پدر بنشین و بنشانم به دامانت جان بابا كن نوازش لحظه ای گیرم در آغوشت می روی میدان چه مقصود ای پدر جانم به قربانت رفتن میدان پدر جان قصه ...