تصنیف در فضای موسیقی دستگاهی و بی كلام همین قطعه
جدا ز تو سحر ندارد ز روشنی خبر ندارد شب من كشد مرا غم جدایی چرا شبی ز در نیایی جهان به دیده ام سیه شد كه رفته ای چو روشنایی ز سر پرید بی تو خوابم ز دوری تو در عذابم چه كنم عنان گریه گر زدستم ...