ترانه و بی كلام همین قطعه
چشم ها پرسش بی پاسخ حیرانی ها دست ها تشنه ی تقسیم فراوانی ها با گل زخم سر راه تو آذین بستیم داغ های دل ما جای چراغانی ها حالیا دست كریم تو برای دل ما سرپناهیست در این بی سر و سامانی ...