نرگس و نازنین هم با هم و هم با دیگران مهربان بودند.
یك روز نازنین به نرگس گفت كه مادرشان لباس مشكی پوشیده است. نرگس هم برای خواهرش دلیل این كار مادر را گفت. نرگس و نازنین به مادر گفتند كه حلوا درست كنند تا به زیارت امام زاده بروند ...