مداد توی فروشگاه یك روز تصمیم گرفت به مدرسه برود.
مداد رفت و رفت تا به یك مدرسه رسید. او وارد یك كلاس شد و به بقیه ی مداد ها گفت: من مداد دانا هستم و می خواهم به شما چیزهای زیادی یاد بدهم ...