غروب كه می رسید، شب چادرش را پهن می كرد.
شب كه چادرش را پهن می كرد، منتظر می شد تا ستاره ها، ابرها و ماه از راه برسند و به قصه های او گوش كنند. یك روز غروب از راه رسید. شب چادرش را پهن كرد اما ماه و ستاره ها نیامدند ...