ببعی از خانه بیرون آمد تا به گردش برود. او به مادرش قول داد تا راه دور نرود.
ببعی رفت تا به دشت پر از گل رسید. او خیلی از خانه دور شده و گم شده بود. ببعی هر چه گشت راه خانه را پیدا نكرد ...