پرنده ی آبی قشنگ بالای درخت نشسته بود و آواز می خواند.
جیك جیك جیك بهاره گل اومده دوباره پرنده داشت آواز می خواند كه تكه ای نان دید. پرنده آقاموشه را صدا كرد تا نان را با هم بخورند. مورچه را هم خبر كردند ...