مادربزرگ آیدا پیش آیدا كوچولو بود و برایش قصه می گفت.
یك روز كه مادربزرگ داشت برای آیدا داستان دانه ی برف را تعریف می كرد، یك دانه برف آمد و كنار پنجره نشست تا به قصه ی مادربزرگ گوش كند ...