بچه اژدها هر بار كه دهانش را باز می كرد و فوت می كرد، آتش كمی از دهانش بیرون می آمد.
بچه اژدها خیلی مهربان بود. او هر روز آتش تنور نانوا را روشن می كرد. یك روز باران تندی می بارید. بچه اژدها زیر باران حسابی خیس شده بود ...