مینو هر روز با مادرش به خانه خاله اش می رفت.
دست خاله مینو شكسته بود و آن ها هر روز به دیدن خاله می رفتند. عمو رفتگر هر روز محله را جارو می زد، مینو و مادرش همیشه او را می دیدند. یك روز رفتگر تكه نانی پیدا كرد و پشت شیشه خانه ای گذاشت... ...