گفته اند كه اولین بار دایی اسحاق نیوتن بود كه متوجه استعداد عجیب او شد. او فهمیده بود كه اسحاق بابقیه ی بچه ها تفاوت بسیاری دارد برای همین با خواهرش صحبت كرد تا او را از مزرعه به كمبریج بفرستد.
این داستان كه سقوط سیبی از درخت ، نیوتن را به فكر كشف جاذبه عمومی انداخته است به نظر درست می آید او از آن لحظه این پرسش ها را برای خود مطرح كرد : «چرا سیب به پایین سقوط می كند نه به بالا» و همین ...