توی بغل گلنوش خوابیده بودم كه صدای انفجار همه جا پیچید.
گلرنگ و بهرنگ به مدرسه رفته بودند ولی گلنوش در خانه بود. من توی بغل گلنوش خوابیده بودم. یكدفعه صدای وحشتناكی همه جا پیچید. بعدش هم صدای آژیر آمبولانس و سر و صدای زن ها و بچه ها بلند شد. شیشه های ...