روزی شانه ای روبروی آینه روی میز نشسته بود. اما شانه مثل هر روز خوشحال و شاد نبود. شانه با خودش آهی كشید و از وضعیت زندگی اش خسته شده بود. سنجاق سری كه روی میز نشسته بود، غمگینی شانه را دید و از آینه پرسید كه آیا می داند چرا آینه ناراحت....
این داستان با زبانی ساده و روان به كودكان می آموزد كه راستی و صداقت در زندگی بسیار مهم است. * داستان «آینه و شانه» برگرفته از سروده های «پروین اعتصامی» است.