در یك خانه قدیمی باغچه سرسبزی بود. كِرم خاكی كوچكی همراه با پدر و مادر و یازده خواهر و برادرش زندگی می كرد. مادر همیشه به آن ها می گفت كه از باغچه بیرون نروند. صبح یك روز بارانی، كرم خاكی كوچك سرش را از خاك بیرون آورد و به آسمان نگاه كرد...
این داستان با زبانی ساده و روان به كودكان می آموزد كه در زندگی به حرف و نصیحت های خوب و مفید افرادی چون: والدین و معلمانشان گوش كنند، تا دچار مشكل و دردسر نشوند.