خانه ی نمكی هفت تا در داشت. غروب كه می شد نمكی می بایست هر هفت تا در را می بست.
مادر نمكی هر روز به نمكی یادآوری می كرد تا هر هفت تا در را ببندد. یك روز عصر، نمكی شش تا از درها را بست ولی یادش رفت در هفتم را ببندد ... صدای كل را بشنوید.