خیر و شر، با هم رفیق بودند. آنها با هم به سفر رفتند.
خیر در راه تشنه شد. شر او را تنها و بیمار در بیابان رها كرد. از بخت خوش، چوپانی توانگر، خیر را در بیابان پیدا كرد و او را به خانه برد. چوپان با دخترش برگ درخت كهن را چیدند و با آن خیر را درمان ...