روزی رستم دستان، پهلوان ایران زمین، برای شكار به صحرا رفته بودكه بعد از شكار و استراحت متوجه شد كه اسبش گم شده است. برای پیداكردن اسب خود به شهر سمنگان كه درآن نزدیكی بود رفت.
شاه سمنگان از او پذیرایی كرد و به او قول داد كه اسبش را پیدا كند و تا شب به قولش عمل كرد. تهمینه دختر شاه سمنگان، با رستم پهلوان ازدواج كرد و پس از مدتی پسری به دنیا آورد و نامش را سهراب گذاشت. ...