بی بی كه از راه رسید آهسته من را بوسید خندیدم و او خندید احوال من را پرسید او آمد و در دستش یك بقچه كوچك داشت در بقچه خود بی بی یك عروسك زیبا داشت....
بی بی كه از راه رسید آهسته من را بوسید خندیدم و او خندید احوال من را پرسید او آمد و در دستش یك بقچه كوچك داشت در بقچه خود بی بی یك عروسك زیبا داشت پیراهن او مثل پیراهن بی بی بود هم ...