صبح كه یه روز علی كوچولو خوابیده بود خواب می دید یه گربه گفت: میو میو! علی كوچولو ترسید و از خواب پرید! دید كه كسی خونه نیست سینی صبحونه نیست فوری گرفت بهونه دوید به آشپزخونه....
صبح كه یه روز علی كوچولو خوابیده بود خواب می دید یه گربه گفت: میو میو! علی كوچولو ترسید و از خواب پرید! دید كه كسی خونه نیست سینی صبحونه نیست فوری گرفت بهونه دوید به آشپزخونه ماست و پنیر ...