مبارك پسری بود گیج و حواس پرت كه همه كارها را خراب می كرد. مبارك اوستایی داشت به نام «میرزا». روزی میرزا مبارك را برای خرید مقداری خاكشیر به مغازه «حاج طاهر» فرستاد؛ اما زمانی كه مبارك به آنجا رسید فراموش كرده بود كه چه چیزی می خواهد....
كودكان با شنیدن این داستان با مفهوم ضرب المثل «بُلبُلیش كه بُلبُله» آشنا می شوند. * داستان «مبارك و خاكشیر» برگرفته از كتاب «امثال و حكم» نوشته «علی اكبر دهخدا» است.